مقدمه
عراق طولانیترین مرز زمینی را با ایران دارد. این هممرزی و همسایگی، از سالیان دور، سبب بروز اختلافاتی بین این دو کشور شد. اختلافاتی که تا قبل از سال 57 به گونهای مدیریت و مرتفع گردید؛ اما پس از سال 57، یعنی درست 19 ماه بعد از شکلگیری جمهوری اسلامی در ایران، صدام حسین، سردمدار و دیکتاتور عراق، فرصت را غنیمت شمرد تا کینه چندین ساله خود با ایران را آشکار کند و برای تسلی خاطر خودش، ضربهای محکم بر پیکره ایران وارد کند.
شروع جنگ
در 31 شهریور سال 1359 ، جنگ خانمان سوز بین دو کشور شروع شد. جنگی که قرار نبود زیاد طول بکشد، به طولانی ترین جنگ در قرن بیستم تبدیل شد. جنگی که به گفته صدام حسین، قرار بود تنها ظرف مدت یک هفته عراق را به نتیجه برساند، هشت سال به درازا کشید. در خلال این جنگ، علاوه بر خسارت های مالی و زیربنایی زیادی که به هر دو کشور وارد شد، هزاران تن ایرانی نیز به شهادت رسیدند.
عراقیها جنگ را با بمباران هوایی چند مرکز مهم ایران، مانند فرودگاهها، آغاز کردند و سپس آنرا به یک نبرد زمینی در مرزهای غربی و جنوبی ایران کشاندند. ایرانیان، فوج فوج برای دفاع از خاک و ناموس خود به پا خاستند و در قالب گروههای مختلف از میهن خویش دفاع کردند.
در این مقاله قصد نداریم در مورد رشادتهای نیروهای نظامی ایرانی حرف بزنیم. نویسندگان بیشماری در مورد این انسانهای شریف و جان برکف قلم فرسایی کردند و کتابهای زیادی را در مورد دلیریها و بیباکیهای آنها به رشته تحریر در آورند؛ فیلمسازان زیادی هم رشادتهای آنها را به تصویر کشیدند! ما میخواهیم در مورد شجاعدلانی حرف بزنیم که کمتر نویسندهای در مورد آنها نوشته و کمتر کارگردانی در مورد آنها فیلم ساخته است! آنها بیباکانی بودند که پس از حملات هوایی و زمینی ارتش عراق، دست بهکار میشدند و دل به آتش میزدند. آری؛ ما میخواهیم در مورد آتشنشانان حرف بزنیم. آتشنشانانی که اگر فداکاری نمیکردند، میزان تلفات جانی این جنگ به مراتب بیشتر هم میشد. آتشنشانانی که با مهار زبانههای آتش در پالایشگاهها اجازه نمیدادند صادرات نفت ایران متوقف شود.
بمباران پالایشگاه نفت آبادان
در روز هفتم مهر سال 1359، پالایشگاه نفت آبادان، مورد اصابت بمبافکنهای دشمن قرار گرفت. در اثر این حملات، آتشسوزی در این پالایشگاه شروع شد! پالایشگاهی که یکی از بزرگترین پالایشگاههای کشور بود و نبض اقتصادی ایران در آن برهه حساس به شمار میرفت. پس از شروع آتشسوزی، هر لحظه بر وسعت آتش افزوده میشد؛ دودهای سیاه و غلیظ، ناشی از سوختن مواد نفتی به آسمان بلند میشد و زبانههای آتش، افسار گسیخته همه چیز را در خود میسوزاندند.
در حالی که هواپیماهای دشمن به آشیانه خود برمیگشتند، همگان میپنداشتند حمله به پایان رسیده است. از این رو، آتشنشانان از مراکز مختلف آبادان و حتی شهرهای اطراف، برای فرونشاندن آتش به پالایشگاه آبادان اعزام شدند. آنها که با پای خود به آنجا میرفتند، نمیدانستند به قتلگاه خود میروند. در حالی که این غیورمردان ایرانی در حال مهار آتش بودند، جنگندههای هوایی دشمن بازگشتند و بار دیگر پالایشگاه را بمباران کردند. متاسفانه در این بمباران، دهها تن آتشنشان در حین انجام وظیفه به شهادت رسیدند.
نامگذاری 7 مهر به عنوان روز آتشنشان
بیست سال بعد از این حادثه، یعنی در سال 1379، روز هفتم مهرماه بهمنظور نکوداشت یاد و خاطره شهیدان آتشنشان پالایشگاه آبادان، روز ملی آتشنشانی و ایمنی نامگذاری شد. هدف از این نامگذاری، ترویج ایمنی و پیشگیری از حوادث در سطح کشور، یادآوری حماسهآفرینیها و از خودگذشتگیهای آتشنشانان، ایجاد بستری مناسب برای آموزش همگانی ایمنی در برابر حریق و حوادث، حفاظت از سرمایههای ملی و … بود.
روز هفتم مهرماه سال 59 آخرین باری نبود که ما ایرانیان به سوگ آتشنشانان فداکار شهید به غم نشستیم! از آن پس، روز شمار تاریخ ایران، حوادث مشابه دیگری را به ثبت رساند. حوادثی که اینبار بمب افکنهای دشمن نبودند که باعث پرپر شدن قهرمانان ما میشدند؛ بلکه خود ما بودیم که با بیتوجهی به اصول ایمنی باعث آتش گرفتن ساختمانها و پس از آن به شهادت رسیدن آتشنشانان شدیم.
اگر ما ساختمان پلاسکو را به سیستم اطفای حریق اسپرینکلر مجهز میکردیم، شاهد فروریختن ساختمان و شهادت عزیزان آتشنشانمان نمیشدیم. اگر خانههایمان به سیستم اعلام و اطفای حریق خودکار مجهز میشد، آتشسوزی در همان لحظات اولیه محدود و مهار میشد و دیگر امید عباسی مجبور نبود ماسک اکسیژن خود را به ریحانه 9 ساله بدهد و با آغوش باز به سوی مرگ برود. شاید 7 مهر یک تلنگر برای همه ما باشد که اینبار نه برای خودمان، بلکه برای برادران آتشنشانمان به مساله ایمنی توجه بیشتری داشته باشیم.
این مقاله را تقدیم همه فداکاران و شجاعدلانی میکنیم که در ایستگاههای آتشنشانی حضور دارند و هدفی جز نجات جان انسانها ندارند.